تراشید. خیلی. مثل منقاش به جان روح بیچاره افتاده بود. (کارد به استخوان رسد)
برفی نمی بارد اما چرا هر روز مثل کبک سرمان را زیر برف می کنیم؟
خودمان را ملامت نکنیم وقتی بی اعتناییم؟
...
گفت: شما جماعتی هستید که یه چیزایی رو اینقدر بزرگ می کنید.
گفت: فک کردی فلسفه بافی آدم رو میسازه؟!
گفت: عادت کردین از کاه، کوه بسازید...
گفتم: تحملش برام سخته. من؟! exaggeration؟! هاها... پس خبر نداری. امیدواری
های من از قبل پر رنگ تر شده. هرچند گاهی حواسم یه قل دو قل بازی می کنه...
پ.ن: این متن طولانی تر از این حرفا بود ولی از اونجایی که من به جمله
دوم سمت راست وبم ایمان دارم، همش بک اسپیس شد...